ثمره ی عشق منو هادی جونم

تو یک معجزه ای

میلیون ها سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانه موجودی دیگر. میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است. نه خود زن های حامله و نه رهگذرها. مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند. انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند. جداً چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو. چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است. یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود. بچه دار شدن مثل یک...
27 فروردين 1395

21هفته و 3روز

سلام نوگل مامان بابا بعداز یه وقفه ی نسبتا طولانی اومدم واست از خاطرات خیلی خیلی خوب این چند روز  بنویسم که کلی به من و بابایی خوش گذشت  اولا  عیدت مبارک مامانی قربونت برم  انشالله سال دیگه عید تو بغلمی فدات بشم دوما از این چند روز تعطیلات بگم واست که از روز اول عید با بابا هادی و مامان جون باباجون و خاله ها و خاله های مامانی شروع کردیم به تفریح رفتنو گشت و گذاااااار تا روز سیزده به در که یه روز خیلی عالی بود یه روز سرد و برفی که به اتفاق خاله ها و دایی های مامانی رفتیم بیرون واسه دایی محمود مامانی تولد گرفتیم خیییییلی خوش گذشت   ...
16 فروردين 1395
1